امام حسین(ع) و تربیت فرزند ( قسمت دوم )
حادثه کربلا از منظر تربیت فرزندان
حادثه کربلا، جاودانهترین رویدادی است که زمانه در بستر خودمانند آنرا ندیده است. حادثهای که آثارش در حصار مرزهای اسلامیمحدود نگشته و خورشید فروزانش همه گیتی را تا ابد درخشانگردانید. همه کسانی که پیرامون این حادثه به تامل نشستهاند،به فراخور شناختخویش از آن درس گرفته، مبارزان درس مبارزه،آزادگان درس آزادگی، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعیدرس اصلاح گرفتهاند.
این واقعه بینظیر زوایای بیانتهایی دارد که تنها اندکی ازآنها شناخته شده و زوایای ناشناختهاش بسی بیش از شناخته شدهاست. بیگمان با گسترش دانش بشری در حوزه علوم انسانی، امید کشفآنها دور از انتظار نیست، از جمله زوایای این واقعه عظیم تاملاز منظر روانشناسی و تربیت است. نگارنده معتقد است هدف سیره وسنت ائمه اطهار علیهم السلام قبل از هر چیز، هدایت و تربیت است،زیرا آنان بزرگترین مربیان بشریتاند و باید تفسیر تربیتی ازحوادث زندگی آنان ارائه شود.
ذکر این نکته مفید است که، گوناگونی شرایط زمانی ائمه اطهارعلیهم السلام باعث گشته تا آنان با وجود آرمان مشترک، در عرصهدعوت و تربیتشیوههای گوناگون داشته باشند. در میان امامانشیعه، امام حسین(ع)شرایط ویژه خود را داشت. بنابراین ضمن آنکههمه زندگی و سیره حضرت سرمشقی کامل، از حیات طیبه، برایپیروانش استسیره تربیتی آن حضرت در حادثه کربلا هم برایکسانیکه زندگیشان به شرایط زمانی آن حضرت شباهتبیشتری دارد ومیخواهند حسینی باشند، اهمیتبیشتری دارد.
توجه به نیازهای فرزندان
موجودات عالم برای ادامه حیات نیازهایی دارند که بدون برآوردن آنها ادامه حیات نا ممکن و یا همراه با سختی است ایناحتیاج در غیر انسان به نیازهای مادی و جسمانی محدود است; امادر انسان نیاز امور مادی، روانی و معنوی فراوانی را شامل میشودکه تنها در سایه رفع نیاز از همه امور به رشد کامل جسمانی وروانی میرسد. توجه به نیازهای گوناگون از نکات مهم تربیتی است،نیازهایی که در قالبهای زیستی، عاطفی، روانی و معنوی جلوهگرمیشود. در واقعه کربلا نیز با وجود همه مسایل و شیوهای که امامحسین(ع)در پیش روی خود داشته، از توجه به نیازهای مادی و معنویفرزندان و همراهان خود غافل نماند.
الف: نیازهای مادی
نیازهای مادی احتیاج اولیه هر انسان است. و بدون تامین آن،قادر به ادامه حیات نیست. نیاز به رفع تشنگی از این جمله استکه در کربلا به خاطر وضعیت ویژهای که دشمن برای کاروان کربلا بهوجود آورد، به نیازهای حیاتی تبدیل شد و ایشان را به تلاش، برایرفع آن از راههای ممکن، واداشت; از اینرو، آنگاه که حضرتعباس(ع)از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبید، حضرت از او خواستبرای کودکان آب فراهم نماید و فرمود:
«فاطلب لهولاء الاطفال قلیلا من الماء» پس کمی آب برای اینکودکان فراهم کن...
این توجه حضرت آنگاه به اوج میرسد که فرزند شیرخوارهاش را بربالای دست میگیرد و از دشمن برایش آب میخواهد. در مقتل ابی مخنفآمده است:
امام حسین(ع)به سوی ام کلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را دربارهفرزند شیرخوارهام به نیکی سفارش میکنم، او شیر خواره است وشش ماه بیشتر عمر ندارد. ام کلثومبه برادر جواب داد: سه روز است این طفل آب ننوشیده است.
برایش آبی طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن ایستادو آنگاه فرمود: «ای قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادترساندید و جز این طفل باقی نمانده و او از تشنگی دهان را بازمیکند و میبندد، به او جرعه آبیدهید...»
ب: نیازهای عاطفی و روانی
گرچه در طبقهبندی نیازها در روانشناسی، نیازهای زیستی جزءنخستین نیازها به حساب میآید، اما نقش نیازهای عاطفی و روانینیز با اهمیت و تعیین کننده است. زیرا هر چند نیاز جسمی محسوسو آشکار است و فقدانش جسم را متاثر میگرداند، اما نیازهایروحی و روانی نا محسوساند و عدم پاسخگویی به آنها روان آدمی راآزرده میسازد. کودکان و نوجوانان به خاطر موقعیتسنی آسیبپذیری در برابر مشکلات نیاز دو چندان به بر آوردن نیازهای عاطفیو روانی دارند، این نیازها، بخصوص در شرایط ویژه، از دست دادنوالدین، هنگام بیماری و... چنان شدت مییابد که بیتوجهی به آنهاحیات روانی و عاطفی کودک را به مخاطره میاندازد.
این شرایط ویژه به کاملترین شکل در کربلا برای فرزندان امامحسین(ع)جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه،در سختترین حالات، امام(ع)را صدا میزدند و در واپسین لحظات، اوجنیاز عاطفی خویش را به نمایش میگذارند. در کربلا بیماری چونعلیبن الحسین(ع)حضور دارد که تقدیر الهی بر بقاء وجودش تعلقگرفت. و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود. این وضعیتخاص قطعا توجه ویژهای را میطلبید و اینجا است که آن حضرت بهگونههای مناسب به نیاز فرزندان پاسخ میدهد و نسبتبه فرزندانیکه به میدان مبارزه آمدهاند به گونهای، به یگانه فرزندش زینالعابدین(ع)به گونهای دیگر. و در مورد یتیمان و داغدیدگان پساز شهادت خویش به شکلی دیگر سفارش میفرماید.
رفتار حضرت با فرزندان و نو جوانان در میدان جنگ
آنچه از مقاتل بر میآید این است که حضرت نسبتبه فرزندان وبرادرزادگانش که به میدان مبارزه میرفتند، رفتارهای گوناگونیداشت. نخست در هنگام رفتن به میدان با در آغوش گرفتن آنان واظهار علاقه و محبت صحنههای زیبایی از عاطفه و محبت را به نمایشمیگذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن» آمده است: «قاسم در حالیکه نوجوانی غیر بالغ بود، سوی خیمههای طرف میدان خارج شد. وقتیامام حسین(ع)نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش کشید. آن دودستبه گردن هم آویختند و چنان گریستند که بیهوش شدند.»
در مرحله بعد، وقتی آنان در میدان مبارزه، در مقابل شرایطنابرابر، گرمای شدید و تشنگی قرار گرفتند، آن حضرت آنان را بهصبر دعوت کرد و به آنان دلداری داد و اظهار همدردی نمود درمورد «احمد بن حسن» نوشتهاند: «بعد از آنکه در میدان جنگشرایط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین(ع)آمد وپرسید: عمو(جان)آیا جرعه آبی هست تا جگر خود را با آن خنک کنمو برای مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشتری پیدا کنم؟
امام(ع)فرمود: «یابنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک رسول الله(ص)،فیسقیک شربه من الماء لاتظماء بعدها ابدا»فرزندم! کمی صبر کن تا جدت رسول خدا را ملاقات کنی، او چنانشربت آبی به تو بنوشاند که هرگز تشنه نشوی.
در مورد «علی اکبر» نیز آمده است; بعد از مبارزهای بیامانو کشتن تعدادی از دشمنان در حالی که جراحات زیاد بر بدن داشت،عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض کرد: «یاابه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربه منماء و سبیل اتقوی بها علی الاعداء؟ فبکی الحسین(ع)و قال یا بنییغز علی محمد و علی و علی ابیک ان دعوهم فلا یجیبونک و تستغیثبهم فلا یغیثونک...»
ای پدر، عطش مرا از پای در آورد و سنگینی اسلحه مرا ناتوانکرد، آیا شربت آبی هست تا با نوشیدن آن، توان بیشتر، با دشمنانمبارزه کنم؟
امام فرمود: فرزندم بر محمد و علیو پدرت سخت است که آنان رابخوانی و به تو پاسخ ندهند و به یاری بخواهی و آنان فریاد رستو نباشند... .
در مرحله سوم، آنگاه که بعد از مبارزه بیامان فرزندان توسطدشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به رعتخود را بربالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس کهفرزندان نیاز بیشتری به تسلی خاطر داشتند، با آنان ابرازهمدردی نمود... . آنگاه که «قاسم بن الحسن» بر زمین افتاد وعموی خود را صدا زد، امام حسین(ع) چون باز شکاری خود را بربالین فرزند برادر رساند و مانند شیر خشمگین بر دشمن حملهنمود. وقتی گردو غبار فرو نشست، دیدند امام(ع) بر بالین قاسمنشسه و به قاسم(ع)که در حال جان دادن بود، فرمود: عز والله علیعمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا یعنک او یعنک فلا یغنی عنکبعدا لقوم قتلوک»
به خدا سوگند، بر عموی تو سخت است که او را بخوانی پاسخندهد، یا اجابت نماید ولی نتواند کمک کند یا کمک کند اما به توسودی نبخشد.(از رحمت)خداوند دور باد قومی که تو را کشت.
رفتار حضرت نسبتبه فرزند بیمارش زین العابدین(ع)
خواست الهی بر این تعلق گرفت که علی بن الحسین حجت او بعد ازامام حسین(ع)، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنانزمین از حجت اللهی خالی نگردد و این وضعیت جلوه دیگری از تربیتحسینی را میطلبید. در حالیکه شدت مبارزه و مصبیتهای پیاپی کربلاانسان معمولی را چنان به خود مشغول میکند که همه چیز را فراموشمیکند، مربی بزرگ کربلا از مسئولیتبزرگ تربیت غافل نماند و چونفرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد وگفتگویی صمیمانه به پرسشهای او در در مورد حوادث کربلا پاسخداد. در منابع تاریخی میخوانیم:
«... حضرت به سوی خیمه فرزندش زین العابدین آمد و در حالیکه فرزندش بر فرشی از پوستین استراحت مینمود و زینب(س)از اوپرستاری میکرد، فرزندش را عیادت نمود، وقتی زینالعابدین(ع)نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خیزد. اما ازشدت بیماری قادر به برخاستن نبود. از عمهاش زینب(س)خواست که اورا کمک کند، زینب خود را تکیه گاه او قرار داد.
امام حسین(ع)از وضعیتبیماری فرزندش سئوال کرد و زینالعابدین(ع)حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسید دراین روز با این قوم منافق چگونه رفتاری کردی؟
پدر فرمود: «فرزندم شیطان بر آنان مستولی گشت و آنان را ازیاد خدا غافل کرد...»
رفتار حضرت نسبتبه خانواده و فرزندان در لحظه وداع
امام(ع)در واپسین لحظههای زندگی خویش شرایط ناگواری خانوادهو فرزندان غصه یتیمی و از دست دادن نزدیکترین عزیزان از یکطرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنانسنگدل، از طرف دیگر را مجسم کرد. در چنین شرایطی امام(ع)شیوهدعوت به صبر و برد باری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تابا دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشانبرای دستیابی به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است:
«هنگامی که امام(ع)همه یارانش را دید که شهید شدهاند، برایوداع به خیمهها آمد و ندا داد: «ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب،ای امکلثوم، درود و سلام من بر شما باد» سکینه صدا زد: ای پدرآیا تن به مرگ دادهای؟
فرمود: کسی که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل دیگر فرمود: «ای نور چشم من کسی که یاوری ندارد،چگونه تسلیم مرگ نشود،(فرزندم)رحمت و نصرت خداوند در دنیا وآخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهی، صبر پیشه کن و زبانبه شکوه مگشای، زیرا دنیا از بین رفتنی و آخرت ماندگار است.»
طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: «خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار ویاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات میبخشد و عاقبتامرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذابخواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتاری، انواع نعمت وکرامت عطاء خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگوییدکه از منزلت و ارزش شما بکاهد.»
سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان
بی شک از تلخترین لحظات برای فرزندان خرد سال، لحظهی از دستدادن والدین است. چنین وضعیتی بر فرزندان بسیار ناگوار و طاقتفرسا مینماید. در چنین شریطی آنان نیازمند توجه و عاطفهاند،نیازمند محبت و تسلی خاطراند.
فرزندان و بازماندگان کاروان کربلا هم نظاره گر دل خراشترینصحنهها بودهاند. لذا به توجهی عمیق نیاز داشتند. از این روامام حسین(ع)با همه گرفتاریهایی که داشت، وضعیت روحی و روانیفرزندان را پس از شهادت خود پیش بینی کرد و در واپسین لحظات،تنها فرزند بازمانده از خود زین العابدین(ع)را به توجه ومراقبت و درک وضعیت روحی آنها سفارش کرد و آنچنان شرایط روانیو روحی آنها را ترسیم کرد و مشاورههای لازم تربیتی را به ایشانارائه نمود که شخصی آشنا به مسائل روانشناسی و تربیتی را بهشگفتی وا میدارد. امام(ع)فرمود: «... یا ولدی انت اطیب ذریتیو افضل عترتی و نتخلیفتی علی هولاء العیال و الاطفال فانهمغرباء مخذولون قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائبالزمان، سکتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهمبلین السلام فانهم مابقی من رجالهم من یستاءنسون به غیرک و لااحد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک دعهم یشموک و تشمهم، و یبکواعلیک و تبکی علیهم.»
فرزندم تو پاکیزه ترین ذریه و با فضیلتترین خاندان من هستی،بعد از من تو سر پرست کودکان و اهل بیت هستی، آنان غریب هستند.
خواری و یتیمی و شماتت دشمنان و مصیبتهای زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گریه شان بلند شد، آرامشان گردان، درهنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلی خاطرشان بده. ازمردان آنها، جز تو کسی که مایه انس و آرامششان باشد، زندهنمانده است و جز تو کسی را که شنوای شکوهها و درد دلهایشانباشد، ندارند....»
پاسخگویی به پرسشهای فرزندان
فرزندان وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشتسر میگذارند، براثر ارتباط بیشتر با اشیاء پیرامون و برخورد با موقعیتهایجدید، سئوالاتی در ذهنشان به وجود میآید در مقطعی از سن، چنانوالدین را «سئوال باران» میکنند که آنها را به ستوه میآورند.
کودکان هرچه رشد عقلانی بیشتری مییابند، سئوالات جدیتری خواهندداشت، بویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییرو تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین سئوالات بیشتری را درذهن آنان ایجاد میکند، در چنین وضعیتی بر والدین بصیر و آگاهاست که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پایصحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخمناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه کربلا، که موقعیتجدیدی در زندگی امام حسین(ع) محسوب میشد، پرسشهایی را در ذهنفرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان رابه پرسشگری وا داشت. حسین بن علی(ع)با درک موقعیت آنها، بهسئوالاتشان پاسخهای مناسب و در خور شاءنشان میداد. به دو نمونهاز پاسخگویی حضرت اشاره میکنیم:
1 هنگامی که حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبیهفرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی حضرتبا چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی» که متوجه اینصحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه میکنی؟ خداوند چشم تو رانگریاند.
حضرت فرمود: «فرزندم این لحظه، وقتی است که رویا در آن دروغنمیباشد. من در خواب سوارهای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت:
«ای حسین شما به سرعتحرکت میکنید و مرگ به سرعتشما را بهبهشت میرساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرا رسیده است.»
علیپرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟
فرمود: «فرزندم به خداوندی که همه بندگان به سوی او برمیگردند، ما بر حق هستیم»علی عرض کرد: در این صورت ترسی از مرگ نداریم.
امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطافرماید.»
2- بعد از آنکه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا وشهادت یاران را ترسیم کرد، قاسم بن حسن(ع)در باره شهادت خودپرسید. امام(ع)به او مهربانی کرد و پرسید:
فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟
پاسخ داد: عمو(جان)مرگ نزد من از عسل شیرینتر است.
حضرت بعد از آنکه ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت وپاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویتبه فدایت گردد! به خداقسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهیدمیشوند.
نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان
خداوند انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به اوبخشید تا پرتو آن از میان راههای مختلف مسیر صحیح را برگزیند.
آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اکراه و اجبار برگزید، در راهتحقق و دستیابی به آن تا پای جان میایستد، عنصر آزادی به جا وانتخاب درست در تربیت، عنصری گرانبها و کار آمد است، در تربیتفرزندان اجبار ثمری نمیبخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینهرا آماده کنند که فرزندان خود راه صحیح را بر گزینند تا برآنچه به حق برگزیدهاند، پایبند و استوار باشند، از جلوههایتربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امامحسین(ع)با اینکه در کربلا به شدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامهمسیر آزاد میگذارد و با اینکه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمیکند و ازاینروست که میبینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امامخویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش رافدای راهش نمودهاند. ابی حمزهثمالی از علیبن الحسین(ع) نقلمیکند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمعنمودند و خطاب به آنان فرمود: «ای اهل و فرزندان و ای شیعیانمن، از فرصتشب استفاده کنید و جانهای خود را نجات دهید... شمادر بیعتی که با من بستهاید آزاد هستید. ...»
نیز آن حضرت هنگامی که عبدالله فرزند مسلم نزد ایشان آمد واجازه میدان طلبید فرمود: «شما در بیعتبا من آزاد هستی،شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکهخارج شو» عبد الله عرض کرد: «بخدا سوگند من از کسانی نیستمکه دنیا را بر آخرت مقدم دارم.»
ماهنامه کوثر شماره 39